شعر در مورد تعجب
شعر در مورد تعجب
شعر در مورد تعجب ،شعری در مورد تعجب،شعر درباره تعجب،شعر درباره ی تعجب،شعر در وصف تعجب،شعر تعجب،شعر تعجب من،شعر تعجبت،شعر علامت تعجب،شعر در مورد تعجب،شعری در مورد تعجب،شعر تعجبی،شعری برای تعجب،شعر تعجب از سعدی،شعر تعجب از حافظ،شعر تعجب از مولانا،شعر تعجب از مولوی،شعر تعجب ازصائب تبریزی،شعر تعجب از مثنوی،شعر تعجب از عطار
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زلزله برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تعجب می کند یارم ز رفتاری که من دارم
تصور می کند دیوانه ام یاری که من دارم
نه او، هر کس دگر باشد تعجب می کند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم
خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم
ولی دیدم که معقول است رفتاری که من دارم
و دیشب دست آخر گفتمش با صد زبان بازی:
خودت -یارا!- مرض داری و پنداری که من دارم
همیشه فکر می کردی که من از خویش شک دارم
کنون دیدی بی علت نیست اصراری که من دارم؟
چه خواهی گفت اگر روزی درآری سر ز افکارم؟
که رفتارم شده مشتق ز افکاری که من دارم
کسی دیگر مرا کی می تواند کنترل کردن؟
نباشد دست کس -غیر تو- افساری که من دارم
برایم آبرو نگذاشتی، بی آبرو! شرمی
کنون نقل محافلهاست آماری که من دارم
نه پولم می دهد، نه احترامم پاس می دارد
طلبکار است خود گویی بدهکاری که من دارم
تمام سالمندان از پرستار جوان گویند
ولی صد سال سن دارد پرستاری که من دارم
شعر در مورد تعجب
انگشت تعجب جهانی
از گفت و شنید ما بدندان
شعری در مورد تعجب
ندیده بود عالم آن یگانه
تعجب کرد از رسم زمانه
شعر درباره تعجب
گفت ماندم در تعجب بیقرار
کانزمان کاین شهر بودست استوار
شعر درباره ی تعجب
می ندانم این سخن را روی و راه
این تعجب میکنم این جایگاه
شعر در وصف تعجب
بیوه هر روزی برافکندی سپند
در تعجب ماندی شاه بلند
شعر تعجب
ازپاک نگاه تو تعجب میکنم !!!
از حسن ختام تو تعجب میکنم !!!
از بس به حال زار خودم غرقه گشته ام
کز حالی به حال تو تعجب میکنم!!!
اینقدر آمدند و شکستند و گذشتند
کز ناز و نوازشت تعجب میکنم!!!
از دود تباهی تار شد چشم من همی
از شستن دیده ات تعجب میکنم!!!
شعری به بی وزنی این خواندمت تو را
تحسین میکنیم ؟ تعجب میکنم !!!
شعر تعجب من
اگر شکستم از تو شکستم…
لیاقت میخواهد بودن درشعرهای پسری که باتمام عشق نبودنت را اشک میریزد
تعجب نکن در بی لیاقتی تو شکی نیست
اینجا دلیل بودنت میان بغضهایم فقط حماقت خودم است .. نه لیاقت تو
شعر تعجبت
بخود اندیشه این میکرد آدم
بمانده در تعجب او دمادم
شعر علامت تعجب
از تعجب به حال او نگران
بادپا را فروگذاشت عنان
شعر در مورد تعجب
زین تنازعها محمد در عجب
در تعجب نیز مانده بولهب
شعری در مورد تعجب
مرا دوست دارد،
شاید به اندازه ی
یک نقطه، ویرگول یا علامت تعجب
در شعرهایش…
شعر تعجبی
خواب دیدم آب ها زندانی اند
بادها سرگرم سرگردانی اند
لاله از روی شقایق خسته است
لحظه از دست دقایق خسته است
کومه های عشق پوشالی شده
عشق ورزی ,عین بقالی شده
مهر می ورزی تعجب می گنند
گرم می آیی تعصب می کنند
لاف می بافی همه کف می زنند
هجو می گویی مضاعف می زنند
شعری برای تعجب
ان الآثار تعجب الآثار
ان الاسرار تستر الاسرار
شعر تعجب از سعدی
مردم به تعجب از حسابش
وز رفتن وحش در رکابش
شعر تعجب از حافظ
رومیان این سخن چو بشنفتند
به تعجب به یکدگر گفتند
شعر تعجب از مولانا
هر نفس از چرخ ماه را به تعجب
چشم در آن روی چون نگار بماند
شعر تعجب از مولوی
فراموشت کنم یا نه * آهای سنگدل تو بی رحمی
زدی تو مُهر نامردی * چطور میخوای که برگردی
برو که راه تو دوره * دل تو خیلی مغروره
برو مثل خودم بشکن * اِفاده از تو گل زوده
برو آینده مال تو * همون آینده ای مبهم
وقتی تنها بشی روزی * میفهمی من چه می گفتم
تو می گفتی صدای کیست * صدای رفتن من بود
اگه از پیش تو میرم * بدون که عشق تو کم بود
دلم خسته شده از عشق * دلی که روزی میزد پَر
تعجب کن از اینکه دل * شده از عشق خالی تر
شعر تعجب ازصائب تبریزی
جای تعجب ندارد که گاهی …
نوشته هایم غمگینند !!
و خودم غمگین تر از آنها
دیگر حتی حوصله جنگیدن با خاطراتم را هم ندارم …
توانش را نیز !!
راستی !! اگر همین دلخوشی لعنتی هم نبود …
دیگر تنهایی و خلوت برایم چه مفهومی داشت…!!
شعر تعجب از مثنوی
زکار خویش تعجب همی کنم یارب
چو ناردان فروبسته کارها دارم
شعر تعجب از عطار
به تعجب همی نظر کردیم
من و معشوق من ز گوشه بام
شعر در مورد تعجب
از تعجب هر زمان گوید سخا
اینت دریا دست و کان دل پادشاه
شعری در مورد تعجب
من به تعجب به خود فروشده زین خواب
کز خضر آواز السلام برآمد
شعر درباره تعجب
تعجب بود
که دهانش را باز و بسته می کرد
ماهی
بیرون افتاده از تنگ را
میگویم.
شعر درباره ی تعجب
سر میز شام یادت که میافتم بغض میکنم
اشک در چشمانم حلقه میزند
همه متعجب نگاهم میکنند
لبخند میزنم و میگویم :چقدر داغ بود !….
شعر در وصف تعجب
عوام خلق به انگشت می نمایندم
من از تعجب انگشت فکر بر دندان
شعر تعجب
به دندان گزید از تعجب یدین
بماندش در او دیده چون فرقدین
شعر تعجب من
زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب
شعر تعجبت
بر هر مژه چشمش بنبشته که: لا تعجل
در هر شکن زلفش برخوانده که: لا تعجب
شعر علامت تعجب
(( تعجب تازه))
دختر کوچکم
خیلی داناست
می فهمد که آسمان مخصوص ابرهاست
می داند که زمین برای راه رفتن آفریده شده
و
تازه می داند که
شاپرک مرده، غذای مورچه هاست
اما
من هرگز نفهمیدم
پرواز و مرگ
چرا دنبال هم می دوند!
شعر در مورد تعجب
متعجبم که چطور نبضم میزنه وقتی میبینم داری میری!
شاید خدا فراموش کرده که منو بکشه…
شعری در مورد تعجب
به تعجب ز زخم تیرش تیر
پشت همچون کمان و رخ چو زریر
شعر تعجبی
مکن تعجب واین کار را مدان دشوار
چو دوست کرد مدد دشمنی زبون کردم
شعری برای تعجب
در وصف خوبی تو تعجب همی کنند
کین شیوه شعر شعر کدامین سخن ورست
شعر تعجب از سعدی
رضوان به تعجب کف خود بر کف زد
زان آب حیات
شعر تعجب از حافظ
تمام دنیا
شبیه یک علامت تعجب است!
و آدمها جلوی آن هزار نقطه می گذارند
تا هرروز یادشان نرود زندگی را تکرار کنند
هر روز
هر ثانیه
و هر دقیقه
نقطه ای اضافه می شود…
ازدحامی از آجر و سنگ و آهن
و من گوشه ای از دنیا
جایی که هیچ کس نیست
نام تو را می نویسم
و جلوی آن علامت تعجب!
تو با شعر من چه کرده ای ؟
شعر تعجب از مولانا
روزها میگذرند…
و من هرروز…
دنیا را بیشتر میشناسم…
عاقل تر می شوم…
و محتاط تر…
نمیدانم شاید فقط ترسو تر میشوم…
اما این را میدانم که….
دیگر دیرتر آدمها را باور میکنم…
کمتر از زشتی ها تعجب میکنم…
و بیشتر احساساتم را نادیده میگیرم…
روزها میگذرند و من هر روز…
بیشتر از دنیای سادگیم فاصله میگیرم….
شعر تعجب از مولوی
مبین به چشم تعجب درین بلند ایوان
که همچو آبله افتاده زیر پای دل است
شعر تعجب ازصائب تبریزی
تعجب نیست گردد گرد خط داروی بیهوشی
نگه در پرده چشمی که خواب ناز می گردد
شعر تعجب از مثنوی
مکن تعجب اگر نیست چرخ را آرام
کز این پیاده بسی چرخ در جلو دارد
شعر تعجب از عطار
ز سرفرازی ما اینقدر تعجب چیست
همیشه دانه به زیر زمین نمی باشد
شعر در مورد تعجب
دلم یک سبد علامت سوال تازه می خواهد
با طعم پیوند تعجب!
از چراغ های قرمزی که هی ابرو بالا می اندازند.
و خیابان هایی که به رسم عادت
در میدان های شهر می چرخند
و گاهی برای عرض ادب، راه خود را کج می کنند
و به شهر های همسایه سر می زنند
پا به پای پدر می گذرم.
در موزه های تنهایی:
رد پاها را به هم گره می زنم
وبا کلاف سر در گم جاده ها
فلسفه می بافم.
فلسفه می بافم
و بعد
همه ی واژه ها را
در سیاه چاله های چشمم میریزم
وآرام
سرم را روی بالش می گذارم.
شعری در مورد تعجب
مرا تعجب ازان پر حجاب می آید
که در خیال چسان بی نقاب می آید
شعر درباره تعجب
مکن تعجب اگر شد چراغ ما روشن
چراغ زنده دلان را کند خدا روشن
شعر درباره ی تعجب
تعجب دارم از طوق گلوی نغمه پردازت
که از یک حلقه زنجیر خیزد شیون ای قمری
شعر در وصف تعجب
عجبتر از تو ندارد جهان تماشاگاه
چرا به چشم تعجب به خود نظر نکنی؟
شعر تعجب
خواب دیدمت شبی قد کشیده میروی
یک سبد نگاه خیس اشک چیده میروی
می دود میان من یک تعجب عجیب
کین دو خط ترانه را ناشنیده میروی
آرمیده ای اگر در میان بسترت
در نگاه ابری ام شب ندیده میروی
غصه می خورم هنوز گریه ات نوشته بود
در شبی پر از سکوت دل رمیده میروی
مرد خوش نگاه شهر !وقت دیدنش شده
پله پله تا خدا قد کشیده میروی
شعر تعجب من
نقاش که بنگاشت رخ او به تعجب
از غایت حسن رخش انگشت گزان است
شعر تعجبت
در تعجب مانده ام تا عاشقان بی خبر
چون نشان نیست از میانش چون نشان برداشتند
شعر علامت تعجب
سر زنجیر در دست خداوند
تعجب کن ببین کین چند در چند
شعر در مورد تعجب
ندیده بود اندر ده مناره
تعجب کرد و آمد در نظاره
شعری در مورد تعجب
گفتی که آدم با یک دروغ شیطان نمی شود
اما دلم را شکستی این درد درمان نمی شود
انگار باید ز ترس رسیدن به فاصله بعد سوم داد
افسوس ترازو ی عشق تو میزان نمی شود
آن قدر صبر کرده ام خدا هم تعجب کرد
این آرزوی مرده ای است که جبران نمی شود
شعر تعجبی
تعجب کرد شاه و شد روانه
بیامد پیش آن ماه زمانه
شعری برای تعجب
که و مه هر کسی کان می شنودند
ز حال زن تعجب می نمودند
شعر تعجب از سعدی
تعجب کرد از آن و گفت آنگاه
چگونه در درونم یافتی راه
شعر تعجب از حافظ
کلیم الله تعجب کرد و برخاست
که تا کرباس گور او کند راست
شعر تعجب از مولانا
بچه هاشان همه قهر
دست ها پر شده از کاسه زهر
و صدایی آمیخته با ندایی آن سر شهر
بازی از نو
تا جوان است بهار قیمتش بگذارند
وقت پیری آندم پست و خارش دارند
بچه ها وقت سحر پاک تر از برگ گلند
بچه می دانند پاک بودن سخت است
پاک ماندن دشوار
قلب گل رو به تپیدن آورد
قلب گل آهنگ شعر تعجب را می نوازد
باغبان ها بذر شهامت در زمین می کارند
و سکوت فریادی از جنس خداست
نطفه جلگه بی آب ولرم مثل یخبندان شده است
مثل دریاچه یخ
مثل احساس ملخ
ما در این جمع مداوم گریان
و صداها شده از سوز جگرها بریان
بازی از نو
سحر آمد
شب رفت
بازی از نو .. .. .. .
شعر تعجب از مولوی
اگر چه میغ ترک آسمان کرد
تعجب گر کنی زان می توان کرد
شعر تعجب ازصائب تبریزی
تعجب کرد از آن حالت سکندر
که موران راست آن یاقوت رهبر
شعر تعجب از مثنوی
ز لطف طبع آن دلداده دمساز
تعجب ماند آنجا رودکی باز
شعر تعجب از عطار
جهانت در تعجب ماند آخر
که بیچون آمدی در وی تو ظاهر
شعر در مورد تعجب
من و تو
نقطه چین…
یا علامت سوال؟
علامت تعجب!
ویرگول،
یا نقطه
چه فرقی می کند؟
بهتر است بگوییم
من و تو
و کلی فاصله
حتی به کوچکی همان نقطه.
شعری در مورد تعجب
چو شبلی این بیان بشنید از او
تعجب کرد از وی گفت نیکو
شعر درباره تعجب
همه عالم تهی پر بر هم آمیخت
تعجب با تحیر در هم آمیخت
شعر درباره ی تعجب
چو هرمز شد زگفت شاه آگاه
تعجب کرد زان پرسیدن شاه
شعر در وصف تعجب
بخسرو گفت فرخ کای جوانمرد
ز حال تو تعجب میتوان کرد
شعر تعجب
از اول قستم این بود ، دائم دربه درباشم
و باید مثل مرغان مهاجر در سفر باشم
دلم می گیرد از این رفت و آمدهای بیهوده
نشد یکروز در یک جای دنیا مستقر باشم
دهان خانه از فرط تعجب باز می ماند
اگر روزی ببیند اتفاقاً پشت در باشم
سفر جاریست در رگ هام ، نبضم در قدم هایم
اگر آواره ام ، می خواهم از این بیشتر باشم
اگر روزی نگاه گرمتان بر من بیفتد ، آه
اقامت می کنم در چشمتان ، زنده اگر باشم
شعر تعجب من
خبر میداد گل زاحوال خود باز
تعجب ماند شه در کار دمساز
شعر تعجبت
گفت ماندم در تعجب بیقرار
کانزمان کاین شهر بودست استوار
شعر علامت تعجب
چون شنودند آندو تن گفتار او
در تعجب آمدند از کار او
شعر در مورد تعجب
در تعجب ماند موسی زان حدیث
تا چگونه گشت خوکی آن خبیث
شعر در مورد تعجب
- ۹۶/۱۰/۲۷